یک خانواده اشرافی روس، بنام «لبوف»، در آستانه ورشکستگی هستند و باغ آلبالو ارزشمند آنها، نزدیک به حراج گذاشته شدن بهوسیله بانک است
ولی اعضای خانواده، یعنی «مادام رانوسکی» و برادرش «گایف» کاری برای نجات باغ انجام نمیدهند. آنها حتی به راهحل پیشنهادی «لوپاخین»، تاجری به ثروت رسیده که فرزند یکی از بردگان پیشین آنها، اعتنایی نمیکنند. در پایان، باغ در مزایده به «لوپاخین» فروخته میشود.
چخوف با این اثر، به ما یادآور میشود که یک نمایشنامهنویس بزرگ اِشراف ژرفی به روانشناسی شخصیتهای نمایشی، فراز و فرودهای عاطفی آنها و پیوندشان باهم دارد که باعث میشود اثر بتواند مخاطب را با خود همراه کند.
«مادام رانوسکی» بههمراه برادرش، «گایف»، مالک باغ است. او باوجود آنکه همه داراییاش را از دستداده، بازهم دست از ولخرجی برنمیدارد و قادر نیست تا شرایط متحولشده زندگیاش را درک کند . ریشه بنیادی روانشناسی وجودی این است که ما قربانی شرایط نیستیم، زیرابه مقدار زیادی همان کسی هستیم که تصمیم گرفتهایم باشیم.
رانوسکی، باور دارد آنچه قرار است به سرش بیاید تاوان گناهان گذشتهاش است. ولی از دیدگاه وجودگرایانی مانند «ژان پل سارتر»، گفتن اینکه من به خاطر شرایط گذشتهام اکنون نمیتوانم وضعیت را دگرگون کنم «بهانهتراشی» است.
«لبوف»ها و اضطراب وجودی
از دیدگاه وجودگرایی، ما در برابر زندگی خود، در اقدام نکردن مسئولیم و اضطراب وجودی گونه سازنده اضطراب بهنجار است و میتواند محرکی برای رشد باشد. ولی ما با محدود کردن زندگی و انتخابها میتوانیم این اضطراب را میانبر بزنیم، ولی در برابر، بهای سنگینی میپردازیم. همانگونه که «لبوف»ها از اضطراب گزینش راهحل نجات فرار کردند و در پایان، باغ ارزشمندشان را بها دادند.
«لوپاخین» به ناتوانیهای خود آگاه است و هنوز خود را یک «موژیک» میداند. در واقع، «موژیک» بودن برای او گونهای «حقارت» آدلری بههمراه آورده است. از دیدگاه «آدلر» احساس حقارت، خاستگاه همه کوششهای انسان است که ما را برای تلاش کردن سوی مهارت و موفقیت برتری باانگیزه میکند.
«تروفیموف» دانشجوی داستان، نماد طبقه روشنفکر است. علیرغم سخنهای پرشورش درباره لزوم کار و کوشش حتی از به پایان رساندن درسش نیز ناتوان است و نمیتواند کاری پیدا کند و با دختری که دوست دارد ازدواج کند. در واقع، «چخوف» بر این نکته تأکید میکند که آینده یک جامعه بهوسیله کسانی ساخته میشود که هدفمند هستند کسانی مانند «لوپاخین».
دکتر آزاده وزیری
سعید نمایی.